نا گفته های دل شکسته

من به هر شاخه نشستم دل به هر دانه که بستم
سوگ تازه ای نوشته روی سینه ی شکستم
من اسیر سرنوشتم سرنوشت پیر و زشتم
جای حرف خوب بودن حرف رفتن و نوشتم
فصل من فصل خزونه یه خزون بی نشونه
حیف از من دیگه گفتن! کار من دیگه تمومه
تو سر انگشتای بارون من تولدی ندیدم
گل گلدون حیات و توی تاریکی نچیدم
من سراینده ی دردم٬عاشق گلهای زردم
اما حتی دیگه امشب شعرامو خط خطی کردم...

نوشته شده در شنبه 18 شهريور 1391برچسب:,ساعت 14:35 توسط نیکان| |

نمیدونی تو به خوابم که میای

خواب من دیدنی میشه

 

                    یه بهارعشق ، می ریزه به تنم

نفس هام چیدنی میشه

 

نمیدونی تو به خوابم که میای

چه تماشا داره خوابم

 

نمیدونی که چه گلها داره خوابم

نرگس و مریم و مینا داره خوابم

نمیدونی چه تماشا داره خوابم

 

نمیدونی تو به خوابم که میای

خواب من دیدنی میشه

 

بالشتم بوی گل یاس می گیره

تو به خوابم که میای

اتاقم احساس میگیره

 

در و دیوار اتاقم ، میشه عاشق

تا چراغ روی طاقم ، میشه عاشق

 

نمیدونی ، نمیدونی

که چه تماشا داره خوابم

 

تو اگه خودت بیای ، تو اگه خودت بیای

نمیدونم ، نمیدونم چی میشه

 

گفتنش رو نمی تونم ، گفتنش رو نمی تونم ، نمی تونم

 

نمیدونی تو به خوابم که میای

خواب من دیدنی میشه

نوشته شده در شنبه 18 شهريور 1391برچسب:,ساعت 14:33 توسط نیکان| |


Power By: LoxBlog.Com